




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.




ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

درحالی که تنها حدود یک ماه از تشکیل کابینه جدید بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی میگذرد،جنجال هایی که وزیرانش در این مدت کوتاه به راه انداختهاند، سرزمین های اشغالی را بیش از پیش ملتهب کرده است. شنبههای سرزمینهای اشغالی نیز به روزهای سیاه «بنیامین نتانیاهو» تبدیل شدهاند. ده ها هزار شهرکنشین صهیونیست در اعتراض به تندرویها، اقدامات غیرقانونی و جولان کابینه افراطی راستگرایان اسرائیلی به خیابانها میآیند و تا سرنگونی حزب «لیکود» و متحدانش، قصد تداوم اعتراضات را دارند.شنبه گذشته نیز جمعیت معترضان رکورد 150 هزار نفر را بنا به اذعان رسانه های عبری کسب کرد.همه این ها نشان دهنده این است که جامعه اسرائیل به شدت شکننده شده و برگزاری پنج انتخابات پارلمانی در چهار سال اخیر شاهدی بر این مدعاست.نکته این جاست که یکی از شاخصهای اعتراضات اخیر هدایت وحمایت پذیری از سوی جریانهای مخالف و معین است. برای مثال در تظاهرات شنبه گذشته یائیر لاپید، رئیس جریان اپوزیسیون و بنی گانتس، وزیر جنگ پیشین اسرائیل هم حضور داشتند.افزون بر این، حضور این افراد در تظاهرات مردمی ضد کابینه نتانیاهو به این معناست که هنوز منازعه سیاسی در صحنه سیاست اسرائیل پایان نیافته و همان گونه که در یک سال گذشته نتانیاهو برای فروپاشی کابینه ائتلافی بنت و لاپید تلاش زیادی کرد، اکنون مخالفان وی نیز چنین تلاشی را انجام می دهند.مشکل بزرگی که کابینه نتانیاهو با آن مواجه است و آن را در خطر فروپاشی زودهنگام قرار داده، انتصاب افرادی در مقام وزیر است که صلاحیت لازم را ندارند و از سوی دادگاه عالی صلاحیت تصدی وزارتخانه را به دست نمی آورند. دادگاه عالی رژیم صهیونیستی (دیوان عالی) همین چند روز پیش با رأی اکثریت ۹ قاضی از بین ۱۰ قاضی به صلاحیت نداشتن «آریه درعی» رهبر حزب افراطی ارتدوکس «شاس» به دلیل محکومیت جزایی رأی داد.«آریه درعی» اکنون وزیر بهداشت و وزیر داخلی کابینه نتانیاهو است و از آنجایی که کابینهها در اسرائیل بر اساس ائتلاف میان احزاب در کنست، تشکیل میشود، حزب «شاس» تهدید کرده است حالا که نتانیاهو«آریه درعی» را برکنار کرده، این حزب نیز از کابینه خارج خواهد شد. «حزب شاس» ۱۱ کرسی در پارلمان دارد و اگر بخواهد از کابینه و ائتلاف حاکم خارج شود، نتانیاهو اکثریت پارلمانی را که اکنون ۶۴ کرسی از میان ۱۲۰ کرسی را دارد، از دست خواهد داد و در آن صورت کابینه فرو میپاشد و باید دوباره انتخابات برگزار شود. اکنون مشکل بزرگ دیگر رژیم صهیونیستی فقدان شخصیتهای میانجی است. در گذشته اسرائیلیها وقتی دچار اختلاف میشدند، روسا و نظامیان بازنشسته وارد عمل می شدند و اختلافات را حل میکردند ولی اکنون این شخصیتها نیستند تا درگیریهای سیاسی بین نتانیاهو با رقبایش را حل کنند. نتانیاهو اکنون ظاهرا نخست وزیر کابینه است اما قدرت سابق را ندارد و در واقع رئیس ساختاری است که همانند هیئت مدیره عمل می کند. حال این نخست وزیر ضعیف شده هم درگیر تندروهای داخلی است و هم بیرون از کابینه با دستگاه قضایی و سران احزاب مخالف و البته مبارزان فلسطینیدرگیر است.با توجه به شرایط موجود، نتانیاهو اکنون بر سر دوراهی قرار گرفته است. از طرفی اگر با احزاب راست افراطی به مخالفتش ادامه دهد و جلوی تحرکات آن ها را بگیرد، کابینه متزلزل خود را به سراشیبی سقوط خواهد کشاند زیرا افرادی مانند بن گویر و بزالل اسموتریچ به این دلیل با او ائتلاف کردهاند که در اجرای برنامههای مخرب خود به ویژه در برابر فلسطینیها آزاد باشند. از سوی دیگر، باز گذاشتن دست افراطیها در کابینه علاوه بر تشدید مخالفت های داخلی بین مقامات وسران احزاب تل آویو، به درگیری تمام عیار با گروه های فلسطینی منجر خواهد شد و باعث میشود کشورهای عربی روز به روز از مسیر عادی سازی دورتر شوند و این برخلاف خواست نتانیاهو است. دراین بین با توجه به سابقه نتانیاهو می توان پیش بینی کرد تصمیم سازان صهیونیست در آینده نزدیک با ترور یک شخصیت بارز سیاسی یا ایجاد یک تنش نظامی با هدف ارائه تصویری مقتدر در برابر تهدیدات سیاسی و نظامی صورت گرفته، آبی روی آتش اختلافات واعتراضات بریزند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

«گرفتار» اشتغال و ازدواج نُهقلوهای دهههفتادی
حسن اکلیلی، بازیگر پیشکسوت اصفهانی و ملقب به «آقای گرفتار» در گفتوگو با خراسان از فصل سوم این سریال پرمخاطب میگوید
مائده کاشیان


سیاوش یزدانی که در دو فصل اخیر یکی از خبرسازترین بازیکنان استقلال و لیگ بوده است، فصل گذشته بر سر ماجرای سربازی اش و مصاحبه های آتشین علیه مدیریت وقت باشگاه و فرهاد مجیدی و بازگشت دوباره به جمع آبی ها حسابی جنجال درست کرد و پس از بازگشت به استقلال هم چندان مورد توجه ساپینتو قرار نگرفت و اغلب نیمکت نشین بود. همین مسئله باعث شد او در چند مقطع علیه تصمیمات کادرفنی موضع گیری کند و با انجام مصاحبه های تند و کنایه آمیز ساپینتو را به چالش بکشد. او حتی زمانی که مسئولان و بازیکنان تیم چند ماه پیش برای ساپینتو جشن تولد گرفتند، درباره برگزاری مراسم و شادی سرمربی پرتغالی در روزهای ملتهب کشور، توئیتی منتشر کرد و با آن که سریع پاک شد اما واکنش ساپینتو را در پی داشت و حتی برخی تداوم نیمکت نشینی سیاوش را به این مسئله مربوط می دانستند. هرچه که بود دو طرف کج دار و مریز ادامه دادند و در نهایت یزدانی به ترکیب اصلی رسید و در بازی با سپاهان هم به دلیل مصدومیت حسینی و محرومیت چشمی، او بازوبند کاپیتانی را مقابل تیم سابقش بر بازو بست و انتظار می رفت عملکرد خوبی داشته باشد. با این حال عملکرد یزدانی در بازی حذفی با تراکتور و سپاهان اصلا قابل دفاع نبود و به نظر می رسید ساپینتو فقط به دلیل کمبود مهره در خط دفاعی او را به ترکیب برگردانده است. در نهایت کاسه صبر سرمربی پرتغالی لبریز شد و یزدانی را از تیم کنار گذاشت تا باشگاه درباره او تصمیم بگیرد. ساپینتو در شرایطی این تصمیم را گرفت که اولا هنوز مرادمند و عارف غلامی به شرایط بازی نرسیده اند و ثانیا وضعیت خود این مربی هم چندان مشخص نیست. از چند روز پیش زمزمه هایی درباره احتمال تغییر در کادرفنی شنیده می شود و این مسئله حتی با وجود مشکلات عدیده استقلال و نبود پول محتمل است. از ساکت الهامی و رضا عنایتی به عنوان دو گزینه احتمالی یاد می شود که البته روز گذشته محمد مومنی عضو هیئت مدیره به این شایعات واکنش نشان داد و گفت:« سرمربی ما دارد کارش را می کند. بیشتر این حرف ها حاشیه است. جو رسانه ای علیه ساپینتو است.» وی مطرح شدن نام رضا عنایتی و ساکت الهامی برای سرمربیگری در استقلال به جای ساپینتو را «گمانه زنی» دانست و ادامه داد: ساپینتو فعلا بر مسند کار است و به کارش ادامه می دهد.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

گروه ورزش/ همین چند روز پیش بود که با سوءاستفاده کشور همسایه یعنی عراق در بهکاربردن عنوان جعلی خلیج ع.ر.ب.ی در مسابقات فوتبال جام کشورهای عربزبان که با قهرمانی کشور میزبان تمام شد، حسابی افروختیم؛ بهخصوص آنجا که وقتی اعتراضمان را رسمی و غیررسمی مطرح کردیم، با بیتفاوتی مسئولان سیاسی و ورزشی عراق و دیگر کشورهای عربی مواجه شدیم و کار به جایی رسید که مردم در فضای مجازی دست به کار شدند و عملکرد مسئولان ایرانی و دیپلماسی ضعیفشان در محکوم کردن این تحریف بیریشه را زیر سوال بردند. با این حال اما حتی نامه رسمی فدراسیون فوتبال ایران به فیفا هم کوچکترین اثری نداشت تا هم جیانی اینفانتینو رئیس فدراسیون جهانی فوتبال نام جعلی خلیج ع.ر.ب.ی را تکرار کند و هم مقتدی صدر! درحالی که فکر میکردیم با تمام شدن این رقابت کذایی در کشور همسایه، دست کم برای مدتی از شر تکرار کلمه منحوس خلیج ع.ر.ب.ی راحت شدهایم، انتشار عکسهایی از رقابتهای بسکتبال باشگاههای غرب آسیا با عنوان مجعول «خلیج» بار دیگر آتش درونمان را شعلهورتر از قبل کرد؛ چراکه اینبار نه در خارج از مرزها بلکه در قلب تهران میزبان رقابتی بودیم که نیمی از نام خلیج همیشه فارس را و از قضا مهمترین بخش آن را حذف کرده است. رقابتهای بسکتبال باشگاههای غرب آسیا درست پنجشنبه گذشته و همزمان با پایان بیستوپنجمین دوره رقابتهای فوتبال جام کشورهای عربی، در حالی به میزبانی تهران به پایان رسید که ۲ بخش جداگانه داشت؛ یک بخش با نام مسابقات «WASL» و بخش دیگر با نام جعلی، پرحاشیه و حساس «لیگ خلیج» که البته نمایندهای از ایران در این بخش حاضر نبود تا شاید مسئولان فدراسیون بسکتبال ایران گمان کنند که با نداشتن نماینده در این رقابتها الزامی هم برای اعتراض به فیبا ندارند. ماجرا اما آنجا بغرنج میشود که در بازی روز چهارشنبه گذشته تیمهای بسکتبال شهرداری گرگان و الریاضی لبنان که پیروزی نماینده ایران را هم در پی داشت، نام جعلی و مبهم خلیج در کنار مسابقات غرب آسیا، در تابلوهای تبلیغاتی کنار زمین تالار بسکتبال آزادی به نمایش درآمد! تکرار این فاجعه درحالی با شکلی دردناکتر صورت گرفت که به نظر میرسد اگر فدراسیون فوتبال و مسئولان دیپلماتیک ایران جدیتر به موضوع خلیج مجعول ورود میکردند، حالا شاهد تکرار این ماجرا نبودیم. هرچند که از بین چهرههای فوتبالی تنها شاهد محکوم کردن ماجرا از سوی وریا غفوری بازیکن فولاد خوزستان و کاپیتان اسبق استقلال بودیم که با انتشار یک رشته استوری در صفحه اینستاگرامش به رئیس فیفا تاخت و نوشت: «آقای اینفانتینو آنچه را در تاریخ ثبت شده، نمیتوان به سادگی نادیده گرفت. مراقب واژههای فیکی که بر زبان جاری میکنید، باشید.» در حوزه بسکتبال اما جز چند سطری کوتاه از جواد داوری رئیس فدراسیون بسکتبال که گفته بود دربازی آینده به ماجرا ورود می کند و در صورت دیدن موارد مشابه، تذکرات لازم را درخصوص رعایت موارد این چنینی خواهد داد، چیز دیگری ندیدیم. دیروز اما بالاخره بعد از گذشت چند روز از تحریف تاریخ در خاک ایران، سید محمد پولادگر معاون قهرمانی وزیر ورزش به استفاده فدراسیون جهانی بسکتبال از کلمه خلیج به جای خلیج فارس در رقابتهای غرب آسیا واکنش نشان داد تا بگوید: «از موضوع مطلع نبودم اما دستور پیگیری میدهم. حتما پیگیری میکنیم. البته اینطور هم نیست که آنها چون نوشتهاند خلیج، صد درصد قصد و نیتی داشتهاند. همان طور که گفتم اطلاع کافی ندارم.» البته این نخستین بار نیست که پولادگرپس از شنیدن برخی ماجراهای حوزه ورزش از زبان خبرنگاران اظهار بیاطلاعی میکند! حال باید منتظر ماند و دید حالا که آقایان بالاخره مطلع شدند، چه اقدامی انجام خواهند داد تا دیگر شاهد تکرار این تراژدی تلخ دست کم در خاک کشور خودمان نباشیم.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

سیدخلیل سجادپور- اعضای باند خانوادگی تبهکاران سابقه دار که به منازل شهروندان دستبرد می زدند درحالی با عملیات تعقیب وگریز پلیس مشهد به دام افتادند که ویراژهای زن راننده در خیابان های یخ زده، صحنه های دلهره آوری را رقم زد و در همین حال شوهر او زیر رگبار گلوله های پلیس مشغول استعمال کریستال بود!
به گزارش اختصاصی روزنامه خراسان، همزمان با آغاز بارش های برف و کاهش شدید دما در مناطق شهری، طرح های ویژه امنیتی برای حفاظت از اموال شهروندان با دستورات سرهنگ احمد نگهبان (فرمانده انتظامی مشهد) به اجرا درآمد چرا که احتمال افزایش سرقت ها در شب های سرد برفی وجود داشت. به همین دلیل گشت های انتظامی محسوس و نامحسوس در برخی نقاط شهری تقویت شدند و به حفاظت شبانه از اموال مردم پرداختند. در این میان، چند گروه عملیاتی با هدایت مستقیم سرگرد محمدباقر بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد مشهد) در مناطقی مستقر شدند که احتمال حضور سارقان در آن خیابان ها بیشتر بود. اگرچه سوز سرما خیابان ها را خالی از رهگذر کرده بود و تنها گاهی عبور آرام یک خودرو از خیابان های یخ زده سکوت شب را می شکست، اما نیروهای گشت همچنان مشغول انجام وظیفه بودند که ناگهان تردد شبانه دو خودروی پراید توجه ماموران را به خود جلب کرد. وجود دستمال کاغذی های خشک روی پلاک پراید 111 که زنی رانندگی آن را به عهده داشت بسیار عجیب به نظر می رسید و چنین تصور می شد که تکه هایی از برف روی پلاک نشسته است، اما خشک بودن دستمال کاغذی ها در آن برف و بوران، از دید نیروهای پلیس مخفی نماند و آن ها درحالی خودروی مذکور را زیر نظر گرفتند که رفتارهای راننده پراید نوک مدادی نیز بر ظن پلیس افزود و بر ارتباط بین سرنشینان دو خودرو مهر تایید زد. این گونه بود که چراغ گردان خودروی گشت، نور قرمز رنگ را در آسمان خیابان فلسطین 26 نمایان کرد. طولی نکشید که رانندگان دو خودروی پراید با مشاهده نیروهای انتظامی، پدال گاز را فشردند و به سمت میدان فردوسی گریختند. با فرار سرنشینان دو خودرو، بیسیم های پلیس نیز به صدا درآمد و تعقیب متهمان به سلسله مراتب فرماندهی گزارش شد. از سوی دیگر رانندگان خودروها به فرمان «ایست» هم توجهی نداشتند و همچنان به فرار ادامه می دادند تا این که در اطراف میدان فردوسی، پراید نوک مدادی از مقابل دیدگان نیروهای گشت محو شد و به سویی رفت که از دید ماموران پنهان ماند، اما آن ها به تعقیب پراید 111 هاچ بک ادامه دادند که به طرف بولوار شهید قرنی در حرکت بود. زنی که رانندگی خودرو را به عهده داشت همچنان بر سرعت خودرو می افزود و صحنه های دلهره آوری را در خیابان های یخ زده رقم می زد.
هنگامی که زن جوان به طرف بولوار ابوطالب پیچید، نیروهای گشت کلانتری سناباد با شلیک چند تیر هوایی به وی اخطار «توقف» دادند ولی او نه تنها توقف نکرد بلکه به وحشت آفرینی با ویراژهای ترسناک پرداخت. در این هنگام که خودروی تحت تعقیب وارد بزرگراه صدمتری شده بود، نیروهای انتظامی به ناچار لاستیک های پراید 111 را هدف قرار دادند و چند گلوله شلیک کردند. این تیرباران ها در حالی شدت گرفت که مرد جوان سرنشین جلوی پراید زیر رگبار گلوله های پلیس در حال استعمال کریستال بود تا از خماری نجات یابد.
در این شرایط زن جوان خودرو را در خلاف جهت عبور خودروها به طرف میدان شهید فهمیده هدایت می کرد و پلیس نیز به شلیک ادامه می داد تا این که با اصابت 4 گلوله به لاستیک های عقب و بدنه خودرو، اندکی از ویراژهای دلهره آور کاست و در همین حال گشت کمکی یکی دیگر از کلانتری های مشهد نیز به یاری افسران گشت کلانتری سناباد آمدند. راننده و سرنشین خودرو که دیگر راه گریز را بسته می دیدند ناگهان با رها کردن خودرو در بولوار توس، با پای پیاده به فرار خود ادامه دادند، اما نیروهای انتظامی با چند حرکت رزمی خود را در حالی به آن ها رساندند که شلیک چند تیر هوایی آن ها را در جای خود میخکوب کرده بود. گزارش اختصاصی روزنامه خراسان حاکی است، وقتی حلقه های قانون بر دستان زن و مرد جوان گره خورد، آن ها به طرف خودروی پراید حرکت کردند که بر اثر اصابت گلوله شیشه عقب آن نیز شکسته شده بود، اما ناگهان پلیس با صحنه عجیبی روبه رو شد. کودک 6 ماهه ای در صندلی عقب قرار داشت بود و از شدت گریه، نفس نفس می زد! ماموران گشت بلافاصله کودک را در آغوش گرفتند و سعی کردند او را آرام کنند. در این هنگام، زن جوان مدعی شد، مرد دستگیر شده شوهرش است و کودک مذکور هم حاصل ازدواج آن هاست. آلات و ادوات استعمال مواد مخدر درون پراید نیز مشخص کرد که مرد جوان به کریستال اعتیاد دارد و بنا به اعتراف همسرش هنگام تعقیب و گریز و زیر رگبار گلوله هم در حال مصرف کریستال بوده است.
بنا بر گزارش روزنامه خراسان، با انتقال این زوج جوان به مقر انتظامی، بازجویی های تخصصی در این باره آغاز و مشخص شد که سرنشینان پراید نوک مدادی نیز از همدستان این باند تبهکاری بوده اند. زن 30 ساله که رانندگی خودرو را به عهده داشت در بازجویی های تخصصی گفت: من با سپردن وثیقه 1.5 میلیارد تومانی به دادسرا آزاد شده بودم که تصمیم گرفتیم به منزلی در خیابان فلسطین دستبرد بزنیم. ابتدا مقادیری از لوازم را حمل کردیم،اما وقتی دوباره برای سرقت لوازم باقی مانده به محل آمدیم تازه متوجه شدیم که بنزین خودرو رو به پایان است و احتمال دارد در مسیر بنزین تمام کنیم به همین دلیل با برادرم تماس گرفتم و از او خواستم به خیابان فلسطین بیاید. او هم به همراه یکی دیگر از نزدیکان مان و با خودروی پراید نوک مدادی به محل قرار آمد تا بقیه لوازم باقی مانده را نیز با خودروی آن ها حمل کنیم ولی ناگهان پلیس از راه رسید و به ناچار از آن جا فرار کردیم.
به گزارش روزنامه خراسان، در پی اعترافات این زوج جوان، بلافاصله نیروهای انتظامی با کسب مجوزهای قضایی از قاضی بهشتی(معاون دادستان مرکز خراسان رضوی) عملیات دستگیری متهمان فراری و بازرسی از مخفیگاه آنان را در دستور کار قرار دادند و در چند عملیات ضربتی به سرپرستی ستوان فولادی (رئیس دایره تجسس) موفق شدند دو پراید سوار مذکور را نیز دستگیر کنند. در بازرسی از مخفیگاه سارقان سابقه دار، اموال سرقتی زیادی کشف شد که حکایت از چندین ماه فعالیت های اعضای باند تبهکاران داشت. در بازرسی های بیشتر علاوه بر لوازم منزل و قطعات خودرو، تعدادی دوچرخه نیز کشف شد که اعضای این باند تبهکاری به سرکردگی زن جوان از پارکینگ های منازل سرقت کرده بودند. همچنین با کشف 16 لیتر مشروبات الکلی و بیش از 50 گرم مواد مخدر صنعتی از نوع شیشه و کریستال مشخص شد که تبهکاران مذکور در امر خرید و فروش مواد مخدر و توزیع مشروبات الکلی هم فعالیت دارند.بر اساس گزارش روزنامه خراسان، درحالی که تحقیقات با نظارت رئیس کلانتری سناباد ادامه داشت، پسر بچه 6 ماهه با دستور مقام قضایی به مادربزرگش تحویل داده شد و پرونده 4 عضو خانوادگی باند تبهکاران در دادسرای عمومی و انقلاب مشهد مورد رسیدگی های قضایی قرار گرفت.
در همین حال قاضی پرونده دستورات ویژه ای را برای ریشه یابی باند تبهکاران ودستگیری دیگر افراد مرتبط با این باند سرقت در حالی صادر کرد که احتمال می رود متهمان به سرقت های زیادی در مشهد اعتراف کنند.

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.

خیلی سال پیش وقتی هنوز آب، محور شکلگیری اجتماعات انسانی بود، «شارسونک»، چشموچراغ طبیعت، شد آبادی و ساکنان کوهپایههای البرز بههوای چشمه پرآبش، دورهم جمع شدند. خاکِ حاصلخیز شارسونک و آبوهوای خوبش، ساکنانِ از راهرسیده را نمکگیر کرد و از همان موقع یعنی 4هزارسال پیش تا امروز همچنان سرزنده و سخاوتمند است. ما این منطقه را بهنام «شهرستانک» میشناسیم؛ روستایی پناهگرفته در دل کوههای البرز و حاشیه جاده چالوس. شهرستانک که حالا از توابع کرج بهشمار میرود، برای آنهایی که اهل سفر و طبیعتگردی هستند، مقصدی شناختهشده و محبوب است اما از آنجاییکه بر سر راه مسیری فرعی در جاده چالوس واقع شده، شهرت این جاده، بر سرش سایه انداختهاست. خیلیها چنان مسحور زیباییهای جاده چالوس میشوند که از شگفتیهای پنهان در پیچوخمش غافل میمانند. در پرونده امروز، با یکی از این شگفتیها آشنا میشویم. در محور کرج به چالوس، یک ساعتی میرانیم. «آسارا» را پشتسر میگذاریم، نرسیده به «گچسر» وارد دوراهی شهرستانک میشویم و 10دقیقه دیگر رانندگی میکنیم تا چشممان به چهره رنگارنگ شارسونک روشن شود. در ادامه با دیدنیها، قصهها و چالشهای این روستا آشنا میشویم. با یکی از اهالی آن در همین باره صحبت کردیم که در ادامه
خواهید خواند.
جلوهگری تاریخ و طبیعت در شهرستانک
اگر برای چند ساعت در این روستا قدم بزنید، چه چیزهایی برای تماشا در چنته دارد؟
سال ۱۲۵۷ هجریشمسی است. ناصرالدینشاه هوس یک تفرجگاه جدید بهسرش زده؛ جایی دنج و خنک که تابستانها بشود از گرمای تهران به آن پناه برد. قرعه بهنام شارسونک میافتد که همه معیارهای مدنظر شاه را دارد، بهعلاوه باغ های فراوان میوه و چشماندازی وسیع که هر فصلی به رنگی درمیآید. پس «آقامحمدابراهیمخان» ملقب به معمارباشی را خبر میکنند. مقدمات کار آماده میشود و معمارباشی و نیروهایش، نقشه و ابزاربهدست راهی شارسونک میشوند.
تماشای ردپای زمان
کار ساخت کاخ ناصری، سه سالی طول میکشد و بالاخره در سال 1260، شاه در اقامتگاه 8هزارمتریاش ساکن میشود. از آن تاریخ بهبعد، شاه قاجار هرسال تابستان را در شارسونک میگذراند و تصمیم میگیرد که مراسم «آشپزان» را هم در همین روستا به راه بیندازد. پس در سفرهای ییلاقیاش به شارسونک، بیش از 1500 خدمتکار و چاکر آمادهبهخدمت را با خود همراه میکند تا طی مراسم آشپزان، از او و مهمانانش پذیرایی کنند. شاه قاجار، ازطریق جاده کالسکهروی مخصوص، به شارسونک میرسد و خدموحشم خودشان را از راه پرخطر رودخانه به کاخ ناصری میرسانند. هرسال، چندنفری از خدمه داخل رودخانه سقوط میکنند و جانشان و شانس خدمترسانی به شاه را ازدست میدهند! این است که ناصرالدینشاه بالاخره تصمیم میگیرد مراسم آشپزان را جای دیگری برگزار کند. دستور ساخت قصر «یاقوت» در «سرخهحصار» صادر و مدتی بعد، شارسونک ازدست خردهفرمایشها و رفتوآمدهای شاه و اطرافیانش آسوده میشود. خب کاخ ناصری هم با آنهمه دقت و وسواس خرجشده در ساختنش، فراموش میشود. بعد از رفتن قاجارها و روی کار آمدن پهلویها، کاخ یکبار بازسازی میشود اما در سالهای بعدی مسیر ویرانه شدن را با چنان شتابی طی میکند که امروز –بهرغم ثبت ملی شدنش- جز بنایی مخروبه چیزی از آن باقی نماندهاست. با اینحال اگر از کسانی که به شارسونک سفر کردهاند بپرسید، همچنان کاخ ناصری را یکی از جاذبههای روستا معرفی میکنند که البته بیراه هم نمیگویند. تماشای ردپای زمان روی درودیوار بهجامانده از کاخ، خالی از لطف نیست.
نفس کشیدن بیزحمت
خب حالا که اینهمه راه آمدهایم و از 4هزارسال پیش به حدود 150سال گذشته رسیدیم، کمی بیشتر در روستا قدم میزنیم تا ببینیم دیگر چه چیزهایی برای تماشا در چنته دارد. در نزدیکی کاخ ناصری، یک تکهسنگ با ارتفاع حدودا 4متری وجود دارد که با عنوان «کتیبه» یکی از دیدنیهای توصیهکردنی شارسونک بهشمار میرود. این تکهسنگ بیشتر از آنکه بهخاطر حکاکیهای ناخوانایش معروف باشد، بابت قصهای که روایت میکند، جذابیت دارد. اهالی روستا بهنقل از بزرگترهایشان داستان این سنگ را چنین تعریف میکنند؛ روزی ناصرالدینشاه درحال استراحت بوده که سنگی از صخره مشرف بر کاخ جدا می شود و سقوط میکند اما کمترین خسارتی به بار نمیآورد. سنگ، بیمزاحمت درست کنار کاخ فرود میآید و شاه خوشحال از جان سالم بهدربردن خود و اقامتگاهش، دستور میدهد که ماجرای این اتفاق را روی آن سنگ، حک کنند. کتیبه حالا جزو آثار باستانی روستاست. یکی دیگر از تماشاییهای تاریخی شارسونک، جایی است موسوم به «قلعه دزدبند» یا «قلعه دختر» که روی بلندترین قله روستا جاخوش کردهاست. تاریخدانها براساس شواهد میگویند این قلعه متعلق به دوره تیموریان و ایلخانان است و بر خلاف نامش، کارکرد دژ و قلعه نداشته بلکه جایی بودهاست برای آنکه اخبار و اتفاقات مهم را به اطلاع اهالی روستا برسانند؛ اما شارسونک، بیشتر به طبیعتش معروف است تا یادگارهای تاریخیاش. پس اگر خیلی اهل کندوکاو در صفحات تاریخ نیستید، نگران نباشید؛ این روستا به شما هم دلیلی برای شیفتگی میدهد. رودخانهای که از وسط شارسونک میگذرد، چشمه «گلکلیه» که از زیر یک تکه سنگ جوشیده و خودش را به رودخانه رسانده، درختهای میوه و گیاههای خودرو که روستا را بهویژه در پاییز به تابلوی بینظیری از رنگ و نقش تبدیل میکند، برای چشم شما بهقدر کافی مایه حظ فراهم میکنند. بهعلاوه این فرصت را خواهیدداشت که بیزحمت و رنج، نفس بکشید! از آن فرصتهای نادر که در شهرهای بزرگ به خاطرهای دور تبدیل شدهاست. اما اگر تاریخ و طبیعت به یک اندازه شما را سر ذوق میآورند، در سفر به شارسونک حتما به سرو کهنسالش سر بزنید که از مسنترین موجودات زنده کشورمان است. این درخت که محلیها، «هورست» صدایش میکنند، بهاعتقاد برخی عمر 2800ساله دارد. قدوبالایش چیزی حدود 17متر است
و عرضش، 14متر.
شکل و شمایل زندگی در شهرستانک
چند سالی است که بعضی سیاستمدارها و هنرپیشهها شروع کرده اند به ویلاسازی در این روستا؛ اتفاقی که درحال بلعیدن این خطه زیباست
اگر قصد سفر به شارسونک را داشتهباشید، تقریبا همه آنهایی که روستا را میشناسند، به شما توصیه میکنند برنامه گردشتان را برای یک صبح تا عصر بچینید و شب برگردید. روستایی که زیباییهای طبیعی و آبوهوای خوبش، گردشگران را از دور و نزدیک جذب میکند، انگار میلی به نگه داشتنشان و بهتبع آن کسب درآمد، ندارد. «علی ربیعی»، جوان 28سالهای که اصالتا اهل شهرستانک و ساکن تهران است، میگوید روستا در سالهای گذشته بسیاری از ساکنانش را هم کوچ دادهاست. علی از چالشهای زندگی در شهرستانک یا بهقول خودش «شهرستونک» میگوید.
این روستا گاز و خانه بهداشت ندارد
«شهرستانک، همانطور که از اسمش برمیآید، روستای بزرگی است؛ بزرگترین روستا در کل جاده چالوس اما جمعیت زیادی ندارد. در آخرین سرشماری که سال 95 انجام شد، جمعیت روستا را بیش از هزارو300 نفر اعلام کردند اما الان از اهالی تعداد زیادی توی روستا نماندهاند. خب اینجا لوله کشی گاز ندارد و مردم هنوز با کپسول گاز زندگیشان را میگذرانند. فروشگاه درستوحسابی، اقامتگاه بومگردی و حتی خانه بهداشت هم ندارد. من بارها به چشم خودم دیدهام کسانی را که فرزندشان توی بغلشان از دنیا رفته چون نتوانستهاند در سرما و یخ بندان زمستان، خودشان را بهموقع به بیمارستان برسانند. روستا از امکانات لازم، فقط مدرسه دارد که خب آن هم بهکار نمیآید چون دیگر دانشآموزی نماندهاست. در روستا شغلی وجود ندارد و جوانها همه رفتهاند کرج یا تهران. همان جمعیت کم ساکنش هم که اغلب میانسال و سالخوردهاند، از راه باغداری زندگی میکنند. اینجا در زمستان و پاییز هیچ کاری وجود ندارد، برای همین همه پسانداز اهالی صرف خرج زندگیشان در شش ماه دوم سال میشود.» علی میگوید اگر از امکانات روستا درست استفاده شود، هیچکس محل زندگی و آبوهوای تمیز و خانوادهاش را ول نمیکند که برود شهر با سختی زندگی کند. شهرستانک چطور میتواند اهالی را به خانه برگرداند؟
زیباییهای روستا سودی برای اهالی نداشته است
«من از شرق تهران تا روستا را درعرض 50دقیقه میروم. یعنی در کمتر از یک ساعت از بدترین آبوهوا و اوج آلودگی به بهترین منظره و هوایی تمیز میرسم. خب شهرستانک، ظرفیتش را دارد که به یک منطقه گردشگری تبدیل شود اما نه امکاناتی به روستا میرسد و نه به داشتههایش رسیدگی میشود. همین کاخ ناصری میتواند کلی گردشگر بیاورد اما کسی به آن توجهی ندارد. البته مثل اینکه میراث فرهنگی دارد کارهایی انجام میدهد. رابطه اهالی هم با میراث تاریخی و طبیعیشان خوب نیست. خب فکر کن چیزی داری که همه میگویند خیلی ارزشمند است اما هیچ فایدهای برای تو ندارد. شهرستانک هم برای اهالیاش چنین حالتی دارد. همه میگویند «عجب روستایی!» اما بسیاری از شهرستانکیها تعلقخاطری به روستا ندارند چون ندیدهاند برایشان سودی داشتهباشد. حالا اگر بتوانند از گردشگری پول دربیاورند، دلشان برای کاخ ناصری هم میسوزد. فروشگاه و رستوران هم راه میاندازند و خیلی کارهای دیگر اما الان دلشان به زمینهایشان خوش است. وقتی از تهران به شهرستانک بزرگراه زدند، زمینهای یکمیلیونی ناگهان 10میلیون تومان قیمت خوردند. چرا راه دور برویم؟ خود ما هیچی نداشتیم. 10سال پیش بهسختی خانه خریدیم ولی الان سرمایهای 10میلیاردی داریم بابت زمینی که نه بیلش زدیم، نه زحمتی برایش کشیدیم. قیمت زمینها که بالا رفت، سیاستمدارها و هنرپیشهها شروع کردند به باغ و ویلاسازی در روستا. اهالی هم همه چشم امیدشان به زمینهایشان است و دیگر در فکر تغییر و بهبود شرایط نیستند. تا چندسال دیگر از باغ های روستا چیزی باقی نمیماند. شهرستانک هم میشود مثل لواسان که ویلاها آن را بلعیدهاند.»

ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.


ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.



ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.